the myth لقبی که ریک وین بدنساز و نویسنده مجلات بدنسازی به sergio oliva داد.
به عقیده سرجیو اولیوا در جشنواره 1967 مونترال کانادا ، هر کس که بدن او را میدید میگفت :واقعا باورنکردنیه! از همان زمان ریک وین این لقب را به او داد.
سرجیو اولیوا دومین مستر المپیا تاریخ که هنوز بدن او تکرار نشده است و شاید دیگر تکرار هم نشود، سرجیو یکی از بهترین عضلات ساعد تاریخ را داشت ،او اولین مقام قهرمانی خود را در سال 1967 میلادی کسب کرد و در مجموع 3 بار در سال های 1967 ، 1968، 1969 قهرمان مستر المپیا شد.
اما در سال 1970 به سد آرنولد شوارتزنگر برخورد کرد و آرنولد او را شکست داد، در سال 1971 در مسابقات مستر المپیا شرکت نکرد اما سال 1972 با بدنی فوق العاده زیبا و حجیم و استثنایی باز به مسابقات مستر المپیا بازگشت، اما مقام قهرمانی سال 72 میلادی را داوران به آرنولد اهدا کردند و واقعا حق سرجیو را پای مال کردند! انصافا از نظر خود من حقش را خوردند! فیلم ها و عکس های 1972 را که ببیند به وضوح به برتری سرجیو پی می بینید! سرجیو در عضلاتپشت بازو، زیربغل، ذوذنقه ای پشت، کمر، ران پاها ، ساعد و سرشانه نسبت به آرنولد بهتر بود! همچینی مزیت دیگر بدن سرجیو نسبت به آرنولد کمر باریک او و شکل V مانند بدن او بود! همچین هنگامی که سرجیو فیگور ویکتوری(پیروزی) خود را اجرام می کرد و دست های خود را بالا می برد، سینه های او مانند قرص نان حجیم باقی میماند و محو نمی شد!
بی محبتی داوران نسبت به سرجیو باعث شد که او از مسابقات مستر المپیا و ifbb فاصله بگیرد و دیگر تا سال 1984 در هیچ مسابقه ی مستر المپیا و زیر نظر IFBB شرکت نکرد! در سال 1984 درحالی که 43 سال سن داشت و دیگر بدنش حجم و کیفیت گذشته را نداشت رتبه هشتم را بدست آورد که همین امر موید کیفیت و زیبایی بدن خارق العاده او بود! جزو 10 نفر اول شدن با توجه به سن او و بدنسازان جوان بی نظیر دهه 80 میلادی رتبه ای بسیار عالی بود! در سال 1985 نیز مجددا همین رتبه را بدست آورد.
1985:
سرجیو اولیوا در 4 جولای 1941 در کوبا به دنیا آمد،در 12 سالگی در کنار پدرش در مزارع نی شکر کوبا کار میکرد، در 16 سالگی پدرش به او توصیه کرد تا در ارتش برای جنگ در مقابل کمونیست ها ثبت نام کند و به دلیل فقدان گواهی تولد مامور ثبت نام عنوان کرد که او سن کافی برای ورود به ارتش را دارد!
بعد از شکست جنگ به فیدل کاستروف سرجیو در کوبا ماند و هر روز وقت خود را درحالی که در ساحل لم میداد به بطالت می گذراند، در ساحل شخصی را ملاقات کرد که او را به باشگاه وزنه برداری محلی دعوت کرد، بعد از شش ماه تمرین سرجیو حرکت وزنه برداری تک ضرب را با وزنه 136 کیلوگرم انجام میداد و در مجوع در طی سه حرکت 453 کیلوگرم! در حالی که وزن خودش 88 کیلوگرم بود.
در 1962 در رقابت های ملی وزنه برداری کوبا مقام دوم را بدست آورد اما به دلیل مصدومیت نفر اول این رقابت ها اولیوا به عنوان نماینده کوبا به مسابقات بازی های آمریکای مرکزی و حوزه دریای کارائب به میزبانی شهر کینگ استون جاماییکا اعزام شد.
در طول اقامت در جاماییکا، سرجیو از اتاقش در حالی که نگهبانان حواسشان پرت بود فرار کرد، او با سرعت بالا دوید تا وارد کنسولگری آمریکا شد و نفس نفس زنان درخواست پناهندگی سیاسی کرد و در امان ماند. و سپس به امریکا مهاجرت کرد.
در تصویر زیر فیگور ویکتوری(پیروزی) سرجیوا را مشاهده می فرمایید.
سرجیو اولیوا در تاریخ 12 نوامبر 2012 در سن 71 سالگی از دنیا رفت! اولین مسر المپیایی که چشم از جهان فرو بست!
به نظر من ورزش حرفه ای جای احساسات و دعا و نذر و نیاز نیست
انشاءالله ایران ببره ، انشاءالله فلان ببازه ، انشاءالله این ببره، انشاءالله اون ببازه! نــــــــــــــــــــــــــــه! جای این حرف ها نیست!
ورزش حرفه ای تمرین و ممارست می طلبه، برنامه ریزی منظم و هدف می خواهد.
تنها عامل موثر در حرفه ای شدن و موفق شدن فقط عشق به آن هدف است، تمرکز بر روی آن هدف است.حالا میخواد این هدف موفق شدن در کار باشه، یک فوتبالیست حرفه ای شدن باشد یا یک بوکسور حرفه ای!فرقی نداره تنها عامل موفقیت عشق به آن هدف است و نه پول کلان!
تیم ملی بدنسازی ایران در رده ی آماتورها قهرمان جهان است! ! ایران بدنسازان حرفه ای بسیار خوبی هم داشت و دارد: مانند: مرحوم بیت الله عباس پور، علی تبریزی نوری که برای بحرین مسابقه میداد ، هادی چوپان و ...
من تا حالا ندیدم دولت در ورزش بدنسازی پولی خرج کرده باشد!؟ یا برای برنده شدن در مسابقات کشوری و تیم ملی جایزه نقدی خوبی به قهرمان بدهد! معمولا در مسابقات استانی یک ماهیتابه ای چیزی جایزه میدهند! در صورتی که یک بدنساز برای شرکت در یک مسابقه استانی حداقل چند میلیون تومان خرج بدن خودش کرده( رقم مشخص نمیشه گفت: هر کس بنا به وسعش و استعداد بدنش پول خرج بدنش میکنه) چرا این پول را خرج میکنه؟ آیا بهش پول میدن؟ آیا اگر قهرمان کشور شود با او قرارداد میلیاردی می بندن؟ خیر،
صرفا فقط به خاطر عشق به هدفش تلاش میکند و زحمت میکشد و بدن خود را می سازد! رژیم سخت و طاقت فرسای غذایی، بی حوصله و عصبی شدن، سوزش و درد عضله و سختی های گوناگون دیگر را به جان میخرد تا فقط به هدفش برسد! نه از کسی پول میخواهد! و نه از کسی توقعی دارد! اما وقتی قهرمان کشور شد، یعنی قهرمان جهان آماتورهاست! یعنی یک قدم تا حرفه ای شدن فاصله دارد. آن وقت است که کشورهای عربی و اروپایی به پایش پول می ریزند تا با پرچم کشور آنان در مسابقات بین المللی حاضر شود!
یا یک کشتی گیر، که فقط به عشق کشتی، روی تشک می رود و سلامتی خود را به خطر می اندازد و با حریف گلاویز می شود، اگر کشتی گیر آماده نباشد شکست میخورد، تحقیر میشود.
یک بوکسور وقتی روی رینگ می رود تنها به تلاش خود و عرقی که در تمرینات منظم خود ریخته است متکی است نه به هیچ چیز دیگر، فرض کن بوکسور از آمادگی کافی برخوردار نباشد، به اندازه کافی تلاش نکرده باشد، مهارت لازم را نداشته باشد، و یا اصلا مثل فوتبال که پولی و دلالی است بوکسور صرفا با پرداخت پول به استعداد یاب و مربی، به تیم راه کند و وارد مسابقات اصلی شود، داخل رینگ بوکس حریفش او را له و لورده میکند، هر چقدر هم که آن بوکسور نالایق دعا کند و نذر کند فایده ای ندارد، زیرا خداوند هم طرفدار کسی است که بیشتر تلاش کرده است. خداوند در سوره النجم می فرماید:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
تماشاچی ها نیز برای فرد پیروز و برنده کف می زنند ، هورا میکشند بدون آن که به شکست خورده فکر کنند، زیرا فرد پیروز شایسته تقدیر و تشویق است، و حالا مزد تلاش های گذشته اش را میگیرد.
هرگز صرفا با پول کلان نمیشه ورزش حرفه ای راه انداخت، با پول کلان می شود حرفه ای ها را در خدمت گرفت!
مثال بارزش لیگ فوتبال ایران طی این چند سال میباشد، کافیست مخارج کلی فوتبال ایران چه در رده های ملی و چه در رده های باشگاهی را محاسبه شود و بازده آن نیز بررسی شود!فقط کافیست در نظر بگیرید که این هزینه ی کلان برای فوتبال چه فرصت های عظیمی را سوزاند!
از جمله کارهایی که میشد با این پول انجام داد:
تاسیس مجموعه های ورزشی عمومی رایگان مجهز به دستگاه های روز علم تربیت بدنی در تمام نقاط کشور در هر محله از شهر ها و روستاها هم برای زنان و هم برای مردان جهت بالا رفتن سلامت جامعه. از دل همین باشگاه های ورزشی خودبه خود ورزشکاران حرفه ای بیرون می آمد. چه فوتبالیست، چه کشتی گیر و ...
درمان رایگان بیماران صعب العلاج.
خرج زنان بد سرپرست و بی سرپرست
جلوگیری از فروپاشی زندگی بعضی از افراد جامعه
بهبود تغذیه مادران
تحت پوشش بیمه قرار دادن زنان خانه دار
تاسیس کارخانجات پایه ای مهم مانند نساجی ،لوازم خانگی و برقی،صنایع پیچ و مهره، استیل، فولاد،بلور و شیشه ، لاستیک و پلاستیک و کاشی و سرامیک و ...مجهز به تجهیزات پیشرفته روز دنیا. هم کشور را از بیکاری نجات میداد و هم هر سال رشد اقتصادی فزاینده ای اقتصاد کلان کشور ایجاد می کرد که همین رشد باعث مهار تورم و کاهش آن و جلوگیری از خام فروشی میشد
و خیلی کارهای دیگه که میشد با این پول انجام داد ولی خرج دلالی در فوتبال شد!!
متاسفانه در فوتبال ایران پول حرفه ای خرج بازیکنان آماتور و بی استعداد می شود، ما در ایران فوتبالیست های با استعدادی داریم ولی آنها فوتبالیست نشده اند!! یا کارگر هستند یا نانوا و یا در شغل های دیگر!
هیچ کدام از ما هرگز یک استعداد یاب در سطح مدارس کشور ندیدیم! در زنگ ورزش فقط یه توپ انداختند جلوی ما گفتند برید بازی کنید!
آیا کشورهایی مانند کلمبیا و اکوادور و یا کشورهای آفریقایی، اصلا اینا نه! کشور های اروپایی مانند آلمان،انگلستان،فرانسه و هلند از بودجه عمومی مردم کشورشون پول صرف توسعه فوتبال می کنند!! خیر در آنجا فقط بخش خصوصی پول خود را در تجارت فوتبال سرمایه گذاری میکند! به بازکن پول مفت نمیدن!
وقتی اینجا بازیکن چه خوب بازی کنه و چه بد بازی کنه و چه اصلا بازی نکنه میلیاردی قرار داد می بنده و پول میگیره شما انتظار داری پیشرفت کنه؟
هزینه ی فوتبال فقط بخشی از پول هایی است که بدون داشتن هیچ سود و منفعتی برای جامعه خرج میشود، صدا و سیما نیز سالانه بودجه های میلیاردی زیادی را تباه میکند، آن هم در جهت تولید برنامه ها مزخرف!
تقریبا هر دو شانه به شانه هم پیش میروند(صدا وسیما و فوتبال)! هر وقت تیم ملی ایران می بازه، چند تا کارشناس میارن و این باخت را توجیه میکنند!! که چیزی از ارزش های بچه های ما کم نشد!
اصلا بدتر از این یک ورزش تفریحی ساده را تبدیل به یک رزم نامه حماسی میکنند! و به مردم القا میکنند که وقتی تیم ملی ایران در مقابل یک کشور خوب بازی می کند یعنی ما مردم ایران سربلند هستیم! وقتی ببرند حس شادی به مردم القا میکنند و مردم مشکلات و معضلات خود را فراموش میکنند! وقتی هم که ببازند بدتر مردم دپرس می شوند و دیگه حوصله خودشان را هم ندارند، چه برسه به مشکلاتشان!
ای کاش مردم کم تر احساسی تصمیم بگیرند و بیشتر منطقی باشند! اگر رفتن ورزشگاه از روی احساس و تعصب، تیم و یا کسی را تشویق نکنند، بلکه فرد و یا تیم شایسته را تشویق کنند! به جای قصه خوردن از شادی لذت ببرند! نمیگم از تیم و یا ورزشکار مورد علاقه اشون حمایت نکنندها! بلکه بعد از پایان بازی هر تیمی و یا ورزشکاری که برنده شد! برایش دست بزنند و هورا بکشند(البته اگر جوانمردانه برنده شد!)
چرا باید مردم قصه ی بازکن های ... گشاد فوتبال ایران را بخورند! مردم دپرس و ناراحت هستند در حالی که بازیکن و مربی اصلا به تخمشون هم نیست! تازه طلبکار هم هستند!
طولانی شد
ببخشید